آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 4
بازدید کل : 19501
تعداد مطالب : 26
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1
آموزش تمام زمان های زبان انگلیسی به زبان ساده |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
يادگيری زبان انگليسی،ضرورت يا پركردن خلاء
انسان از نظرزبان شناسی برای یادگیری یك زبان نیاز به یك انگیزه دارد.داشتن علاقه به تنهایی نمی تواند برای یادگیری كافی باشد.امروزه شما افراد بسیاری را می بینید كه علاقه مندی خودشان رابرای یادگیری مكالمه زبان نشان میدهند. آنهاهمواره ادای آدمهای نیازمند به یادگیری زبان رادر می آورند. برای ایشان داشتن یك كلا سور با تعدادی برگ ویك عدد خودكاربیك وثبت نام در یك آموزشگاه زبان ،بیشتر كاری برای پر كردن خلا محسوب می شود تا یك ضرورت.پس عموما آنچه برای یك فرد اهمیت پیدا می كند داشتن انگیزه قوی براساس نیاز قوی است . انسان نیازمند كنجكاوانه دنبال خواسته خود است ، اما زمانی كه این كاوش زمینه های صوری و تهی ازنیاز بخود پیدا كند از میزان علاقمندی نیز بطور قابل توجهی می كاهد.پس در وهله اول دانستن اینكه تا چه حد ما نیازمند یادگیری زبان هستیم در فرایند یادگیری بسیار مفید خواهد بود.از آنجا كه آموزشگاهها نیز فاقدساختار و هدف مشخص آموزشی هستند و برای شروع، برنامه ریزی مشخص علمی و از قبل تهیه شده ندارند، تا تابلوی خود را بر سردرب خود می زنند مرتكب جذب بی پایه و اساس زبان آموز و استاد می شوند. یكی از اصلی ترین هرم آموزش زبان ، یعنی غربال كردن و جدا كردن زبان آموزان از همدیگرنادیده گرفته شده و به تشخیص و قضاوت خود آنها محدود می شود. در اینجا در یك كلاس توازن علمی مخاطبان بهم می خورد و اولین تبعیض بطور اتوماتیك بین زبان آموزان اعمال می شود و استاد چه بخواهد و چه نخواهد با عدم توزیع عادلانه " نگاه " و " توجه " نسبت به انها روبرو می شود. شما در پشت پرده برنامه های جذاب و روشهای نوین تدریس ، شهریه های معمول و گاه غیر منطقی را می بینید كه بیشتر از اصل قضیه یعنی یادگیری مورد توجه قرار می گیرندو از آنجا كه زبان آموزان فرم پسند ، پرداخت شهریه را به گشایش زبانشان در جهت مكالمه منوط می دارند ، شما هاله ای از رد و بدلهای تمجید و تعارف را می بینید كه هیچ تاثیری در یادگیری زبان ندارد. اینجاست كه می بینیم یك فرد با اولویت دادن به فرم و صورت قضیه ، از آموزش مكالمه زبان محروم می شود ولی همانطور كه گفته شد كتابهای رنگارنگ خارجی ، كیف و كلاسورهای شیك، خودكارهای جورواجور ، نصیب زبان آموز می شود.بنابراین چه باید كرد ؟ اشكال كار در كجاست ؟ مكالمه زبان چه تفاوت بنیادی با گرامر آن دارد ؟ زبان در كل چیست ؟ چرا شیوه های تدریس، امروزه كمتر موثر می افتند ؟ اصولا شیوه تدریس چگونه باید باشد ؟ چرا مهارتهای زبان تنها به مهارت خواندن ، آن هم با تلفظ غلط محدود شده است ؟ در اینجا با چراهای زیادی روبرو می شویم . پاسخ به این سئوالات آیا خواهد توانست راه درست و حسابی را پیش روی ما بگذارد ؟ آیا آموزشگاهها از حداكثر توان ، بدون در نظر گرفتن شهریه بعنوان عامل تعیین كننده، برای آموزش استفاده می كنند ؟ آیا مربیان و استادان خودشان از نظر علمی مشكل دارند یا خود را در حد بسیار بالایی كه عموما برای زبان آموز دست نیافتنی است نشان می دهند ؟ آیا می توان گفت زبان یك چیز است و آنچه تدریس می شود چیز دیگری است ؟ در مدارس چه اتفاقاتی رخ می دهد ؟ معلمان زبان چگونه با عنصر آموزش برخورد می كنند ؟ آنها چقدر update هستند ؟ یا اصطلاحا تا چه حد دانش خود را بروز آوری كرده وشارژ می كنند ؟ آیا اصطكاك موجود بین كتابهای تحصیلی زبان و شیوه آموزش معلمان كه رفته رفته كهنه تر شده ، جرقه لازم برای متولیان امر آموزش می تواند باشد كه در شیوه های تربیت و آموزش مربیان نهایت دقت لازم را براساس استانداردهای نو در نظر بگیرند ؟پاسخ به اینهمه سئوال در حوصله این مقاله نمی گنجد اما شاید بتوان گذری كوتاه به این موارد حیاتی در یادگیری زبان داشت .آموزشگاهها وظیفه دارند تدریس زبان را براساس آخرین دست آوردهای علمی كه از طرف دانشگاههای معتبر بین المللی نظیر آكسفورد و كمبریج ارایه می شود تنظیم و دسته بندی كنند. محدود نكردن مربی به متون ارایه شده و تشویق آنها به ایجاد فضای یكسان در تبادل واژگان ، استفاده ازسی دی های اوریجینال حتی الامكان با زیرنویس فارسی ، استفاده از هدفون و محدود كردن شنیدن زبان به آن . پیگیری این امر در خارج از كلاس،از طرف دانش آموزان، بكارگیری روش كارتی در یادگیری واژگان بدون در نظر گرفتن زحمت و دردسری كه شاید استاد لاجرم با آن درگیر می شود، همه و همه در یادگیری زبان تاثیر بسزایی دارد. مربی باید با ایجاد محیط مكالمه به روش ساده و قابل فهم ، زبان آموز را تك تك مورد خطاب قرار بدهد. یك فرد ، حتی مربی ماهر زبان انگلیسی ، مراحلی را در یادگیری زبان از سر گذرانده است و سختی ها و شیوه هایی را تجربه كرده است. در اینجا مربی و استاد خیلی اهمیت پیدا می كند. اگر از نقطه نظر روان شناسی برخی خصوصیات استاد را ، بخصوص درآموزشگاهها ، در نظر بگیریم و كمی هم تعارف دوستانه را كنار بگذاریم متوجه حضور یك خصیصه نامتجانس با امر یادگیری در وجود برخی از استادان این آموزشگاهها می شویم. آن خصیصه چیزی نیست جز تخصیص قدرت یادگیری به خود و خلع ید زبان آموزان از امید به یادگیری ، اینجاست كه می بینیم تلفظ های غلیظ ، خطوط كج و ماجوح ، تیكه های ابهام آمیز ، اصطلاحات ریز و درشت، زبان آموز را در تنگنا قرار داده و او را تشنه تر از پیش در جاده " نمی دانم " رها میسازد. استاد خود در این مرحله عامل افت یادگیری می شود و تنها برخی كلمات بصورت لحظه ای و شاید هم ترمی به حافظه كوتاه مدت زبان آموز انتقال داده می شود. آموزش اتفاق نمی افتد و زبان با تمام كتابها و وسایل پیرامونش در ذهن زبان آموز گیر می كند و یك فكر هم ملكه ذهن او می شود : " زبان خیلی سخت است و من نمی توانم ! " .بودجه بندی كتاب نیز از عوامل موثر محدود شدن مربی زبان بشمار میرود. استاد زبان اگر نتواند از مجموعه مطالب جدید ، خارج از كتاب و یافته های علمی نظیر روش كارتی در كلاس بهره جوید ، ما با نتیجه ای غیر از آموزش زبان روبرو خواهیم شد و این به امر ساده انگاری زبان در فرایند آموزش ، لطمه ای جبران ناپذیر وارد خواهد ساخت و شاید هم زبان آموزان دیگر را كه عموما با تشویق همدیگر در یك چنین كلاسها حاضر می شوند از امریادگیری زبان مایوس سازد. ارایه متن های كوتاه ، خارج از كتاب و مكالمه جانبی و توجه به روش كارتی در تدریس واژگان زبان بسیار مهم بوده و از طرف استاد باید مورد توجه قرار گیرد.ما اگر واژگان را كنار بگذاریم از زبان دیگر خبری نیست و این كاری است كه سالها با زبان شده است و نتیجه مشخصی از آن كسب نشده است .سوسور زبان شناس معروف می گوید كه هر كلمه بمثابه كامیونی است كه در جاده های مختلف بار معنایی مختلفی را با خود حمل می كند. با اهمیت ندادن به این موضوع چنین بر میاید كه برخی استادان علیرغم تغییر اساسی در شیوه ها و متد های تدریس ، هنوز به روش سنتی عمل می كنند و این همان شارژ نشدن شیوه ها و روش های تدریس یك استاد یا مربی محسوب می شود.چستین استاد معروف زبان انگلیسی در خصوص تدریس زبان شیوه های كاملا نو ارایه میدهد. او حتی تقسیم نگاه استاد را از عوامل جدی گیری موضوع از سوی زبان آموز تلقی می كند و توزیع ناعادلانه رفتار كلاسی را انباشته شدن انرژی یك معلم در گوشه ای از یك كلاس عنوان می كند و چنین می شود كه از میان چندین زبان آموز علاقمند به یادگیری ، فقط تعدادی از آنها، كه ممكن است استعداد ذاتی آنها در آن امر تاثیر داشته است، مطالبی چند یاد می گیرند.چستین به حافظه كوتاه مدت و دراز مدت انسان اشاره كرده و قالب ذهن انسان را موشكافانه مورد بررسی قرار میدهد. نتیجه آن می شود كه آموزش زبان فقط از روشهای علمی باید الگو برداری كند و یكی از این روشها روش كارتی است. یك مربی زبان باید به تمام مهارتها در امر یادگیری اهمیت بدهد. خواندن ، نوشتن ، گوش دادن و صحبت كردن . اگر یك جلسه زبان را یكساعت و نیم در نظر بگیریم تا چه اندازه از آن را استاد صرف آموزش این مهارتها می كند. اگر بگوییم بیش از سه چهارم آن مهارتها عموما در كلاس فراموش می شود به گزافه سخن نگفته ایم . بنابراین با وجود برداشتهای سوء، من ناگزیرم كه اصلاح شیوه تدریس زبان را از نخستین كارهای یك مربی قلمداد كنم . گریز از فرم و صورت قضیه و پناه بردن به اصل یادگیری از جمله كارهای است كه یك زبان آموز باید آن را جستجو كند.در كتاب زبان شناسی و زبان در فصل اول جولیا اس. فالك در خصوص فراگیر بودن زبان می گوید : " برخوردهای هر روزه ما با زبان چنان طبیعی و گسترده است كه بندرت آن را موضوعی در خور مطالعه جدی تلقی می كنیم. زبان همیشه در دسترس است ، و اغلب بدون هیچ تلاش آگاهانه ای آنرا به كار می بریم." بنابراین ایجاد محیط زبانی برای زبان آموزان از اهمیت ویژه ای برخوردار می شود. این تجربه را ما در زندانهای عراق زمانی كه بنده اسیر جنگی بودم عملا تجربه كردیم. دوستان و هم بندان كه سخت نیازمند دانستن زبان انگلیسی بودند و این به این معنی است كه انگیزه قوی برای این كار داشتند ، محیط زبانی را به روشهای مختلف ایجاد كرده بودند. از جمله اینكه یك زبان آموز روزه زبان می گرفت. یعنی با افراد مشخصی كه مسلط به زبان بودند بمدت سه روز یا هر چند روز كه اراده می كرد موقع برخورد فقط انگلیسی حرف می زد و اگر واژای برای او نا مفهوم بود یادداشت می كرد و به زبان انگلیسی می پرسید یا از فرد دیگری در این زمینه كمك می گرفت. در آموزشگاهها نیز می توان محیط زبانی مشخصی را ایجاد كرد. این كاری است كه در دانشگاههای كشور در گروه زبان های خارجی عملا انجام می گیرد و اگر دانشجویی خود را با این موج همراه نكند ، بعدا با مشكلات جدی روبرو خواهد شد.مطالعه داستانهای كوتاه و در آوردن خلاصه آنها و بحث های پیرامون و به اصطلاح discussion در خصوص (plot ) استخوان بندی آنها ، از راههای عملی دیگر در رسیدن به یادگیری منطقی زبان است . یك زبان آموز اگر قدرت بیان را با این روش در خود ایجاد كند، با مطالعه چهار یا پنج قصه كوتاه انگلیسی ، خواهد توانست قدرت تكلم به آن زبان را سلیس تر و آگاهانه تر تقویت كند.بنابراین زبان انگلیسی و هر زبان دیگر، روش خاص خودش رابرای یادگیری دارد. اگر یادگیری آن و مكالمه به آن زبان با مشكلاتی همراه است ، به عدم استاندارد بودن شیوه تدریس و عدم تناسب علاقه و انگیزه فرد زبان آموزبرمی گردد. با اندك تغییراتی در صورت و فرم قضیه، با احتساب اصل یادگیری بعنوان هدف تدریس و تحصیل از جانب استاد و زبان آموز ، ما با تغییرات شگرفی در زمینه آموزش زبان انگلیسی روبرو خواهیم شد.
برگرفته از: moghanshahr.com
فراگیری لغات
به خاطر سپردن لغتهای یک زبان خارجی می تواند یکی از بخشهای خسته کننده در فراگیری زبان باشد. خوشبختانه روشهای مختلفی برای سرعت بخشیدن و نیز لذت بخش کردن آن وجود دارد که در ادامه به آن می پردازیم:
کارتهای نمایش (Flash cards)
استفاده از کارتهای نمایش سریعترین روش برای مرور لغاتی است که نیاز به تکرار دارند. این روش بسیار مؤثر و در عین حال کم هزینه است.
روش کار بدین صورت است که یک دسته کارت مقوایی، در اندازهای که در جیب جا شوند، تهیه میکنید، در یک روی آن لغت انگلیسی را مینویسید و در سمت دیگر کارت معنی آن را به فارسی وارد میکنید. همانطور که کارتها را مرور میکنید، لغتها را به دو دسته تقسیم میکنید: آنهایی که معنی آن را فوراً به خاطر میآورید و آنهایی که به راحتی نمیتوانید معنی آن را به خاطر آورید. به مرور لغتهایی که هنوز به آنها تسلط پیدا نکردهاید آنقدر ادامه میدهید تا اینکه مطمئن شوید آنها را بخوبی یاد گرفتهاید.
دفتر لغت
سعی کنید حتماً یک دفتر لغت مناسب تهیه کنید و هر موقع که به لغت جدیدی برخوردید آن را در دفترتان یادداشت کنید. فقط به نوشتن لغت و معنی آن اکتفا نکنید. بعضی از مواردی که میتوانید در دفترتان ثبت کنید عبارتند از: توضیح انگلیسی معنی لغت، مترادف ها، متضادها، تصاویر، جملات نمونه (به انگلیسی)، علائم فونتیک، نوع کلمه (اسم، فعل و ...)، نکات گرامری (قابل شمارش، غیرقابل شمارش و ...)، کلمات هم خانواده و ....
کارهای جالبتری هم می توانید انجام دهید: مثلاً میتوانید خودتان با لغت جدید یک جمله بسازید و یادداشت کنید. و یا صفحاتی را به موضوعات خاصی اختصاص دهید؛ مثلاً حیوانات، رنگها و شکلها، پول، مسافرت، غذاها و میوه ها و ....
تصویر سازی ذهنی
در این روش شما یک لغت انگلیسی را با یک لغت فارسی که تلفظ یا املای مشابهی دارد، به نحوی مرتبط می کنید که الزاماً از لحاظ معنایی با هم ارتباطی ندارند. بعنوان مثال اگر شما برای اولین بار به لغت tongue (تانگ: به معنی زبان) برخوردید، متوجه میشوید که تلفظ آن شبیه تانک در فارسی است. بنابراین میتوانید در ذهنتان مجسم کنید که بجای زبان، یک تانک از دهان کسی در حال خارج شدن است!
مثال دوم: فرض کنید شما به لغت در valorousبه معنی شجاع بر میخورید. در این حال میتوانید در ذهن خود چنین مجسم کنید که در کنار دریا ایستادهاید و مشغول تماشای والها هستید. والها یکی یکی به سطح آب میآیند ولی به محض اینکه شما را میبینند میترسند و فرار میکنند، تا اینکه یک وال روس (یک وال از کشور روسیه) به سطح آب میآید و بجای اینکه از شما فرار کند، به سمت شما میآید. شما با خود میگویید: وال روس، شجاع است! (مثال دوم از rezalotfian.blogfa.com)
این تکنیک به شما کمک میکند تا هر چه بهتر معانی لغات را بخاطر بسپارید. همچنین گفته میشود که هرچقدر تصویر ساخته شده عجیبتر باشد، به خاطر آوردن آن هم آسانتر خواهد بود.
تکرار، تکرار و تکرار!
مطالعات نشان میدهند که احتمال فراگیری لغاتی که بیش از 8 بار به هنگام مطالعه متنهای مختلف دیده میشوند، بسیار بیشتر از لغاتی است که کمتر تکرار شدهاند. همچنین زبانشناسان به اتفاق معتقدند که تکرار لغات با صدای بلند به از بر کردن آنها کمک زیادی میکند. بنابراین گاهی همین تکرار کردن ساده حافظه شما را برای بخاطر سپردن لغات دشوار یاری میکند. در ضمن توصیه میشود که جمله کاملی را که لغت مورد نظر را در خود دارد، از بر کنید و یا چند بار با صدای بلند تکرار نمایید.
جعبه لایتنر
جعبه لایتنر (همان جی 5) روش بسیار موثری برای حفظ کردن لغات است که در آن به کمک یک سری کارتهای نمایش و تکرار آنها به یادگیری لغات می پردازید. در این روش لغاتی که یاد گرفتن آنها دشوار است با تکرار زیاد به حافظه بلند مدت شما منتقل می شوند. توضیحات بیشتر...
مطالعه آزاد
شما میتوانید دایره لغات خود را با مطالعه آزاد افزایش دهید، اگر چه بسیاری از زبانشناسان ادعا میکنند که در ابتدا باید بین 3000 تا 5000 لغت و هم خانوادههای آنها را فرا بگیریم تا این توانایی را پیدا کنیم که معنی دقیق لغات را با توجه به متن آن پیدا کنیم. پس تا آنجا که میتوانید وقت آزاد خود را برای مطالعه متنهای انگلیسی (داستانهای کوتاه، اخبار و مقالات و ...) اختصاص دهید. وقتی به لغت جدیدی بر میخورید، ابتدا سعی کنید معنی آن را از روی بقیه متن حدس بزنید و سپس با مراجعه به دیکشنری معنی دقیق آن را پیدا کنید.
طبقهبندی لغات
با طبقهبندی کردن لغات، بخاطر سپردن آنها راحتتر میشود. به مثال زیر توجه کنید:
VEGETABLES Celery کرفس Cauliflower گل کلم Pea نخود Onion پیاز Carrot هویج |
FRUIT Pear گلابی Peach هلو Apple سیب Cherry گیلاس Melon خربزه |
شما همچنین میتوانید لغاتی را که از لحاظ دستوری، ریشهای، معنایی و ... با هم مرتبط هستند، یکجا یاد بگیرید:
child بچه, childhood بچگی, childish بچگانه, childless بیبچه (بیاولاد)
و سخن آخر اینکه هیچ کدام از روشهای فراگیری لغات کامل نیستند و هر کدام نقاط ضعف و قوت خاص خود را دارند. بهترین راه این است که همه این روشها را با هم تلفیق کنید.
های یاد گیری زبان انگلیسی
Here are some tips which may help you to master the English Language!
1. Speak without Fear
The biggest problem most people face in learning a new language is their own fear. They worry that they won’t say things correctly or that they will look stupid so they don’t talk at all. Don’t do this. The fastest way to learn anything is to do it – again and again until you get it right. Like anything, learning English requires practice. Don’t let a little fear stop you from getting what you want.
2. Use all of your Resources
Even if you study English at a language school it doesn’t mean you can’t learn outside of class. Using as many different sources, methods and tools as possible, will allow you to learn faster. There are many different ways you can improve your English, so don’t limit yourself to only one or two. The internet is a fantastic resource for virtually anything, but for the language learner it"s perfect.
3. Surround Yourself with English
The absolute best way to learn English is to surround yourself with it. Take notes in English, put English books around your room, and listen to English language radio broadcasts, watch English news, movies and television. Speak English with your friends whenever you can. The more English material that you have around you, the faster you will learn and the more likely it is that you will begin “thinking in English.”
4. Listen to Native Speakers as Much as Possible
There are some good English teachers that have had to learn English as a second language before they could teach it. However, there are several reasons why many of the best schools prefer to hire native English speakers. One of the reasons is that native speakers have a natural flow to their speech that students of English should try to imitate. The closer ESL / EFL students can get to this rhythm or flow, the more convincing and comfortable they will become.
5. Watch English Films and Television
This is not only a fun way to learn but it is also very effective. By watching English films (especially those with English subtitles) you can expand your vocabulary and hear the flow of speech from the actors. If you listen to the news you can also hear different accents.
6. Listen to English Music
Music can be a very effective method of learning English. In fact, it is often used as a way of improving comprehension. The best way to learn though, is to get the lyrics (words) to the songs you are listening to and try to read them as the artist sings. There are several good internet sites where one can find the words for most songs. This way you can practice your listening and reading at the same time. And if you like to sing, fine.
7. Study As Often As Possible!
Only by studying things like grammar and vocabulary and doing exercises, can you really improve your knowledge of any language.
8. Do Exercises and Take Tests
Many people think that exercises and tests aren"t much fun. However, by completing exercises and taking tests you can really improve your English. One of the best reasons for doing lots of exercises and tests is that they give you a benchmark to compare your future results with. Often, it is by comparing your score on a test you took yesterday with one you took a month or six months ago that you realize just how much you have learned. If you never test yourself, you will never know how much you are progressing. Start now by doing some of the many exercises and tests on this site, and return in a few days to see what you"ve learned. Keep doing this and you really will make some progress with English.
9. Record Yourself
Nobody likes to hear their own voice on tape but like tests, it is good to compare your tapes from time to time. You may be so impressed with the progress you are making that you may not mind the sound of your voice as much.
10. Listen to English
By this, we mean, speak on the phone or listen to radio broadcasts, audio books or CDs in English. This is different than watching the television or films because you can’t see the person that is speaking to you. Many learners of English say that speaking on the phone is one of the most difficult things that they do and the only way to improve is to practice
People are often unreasonable, illogical and self-centered; Forgive them anyway.
مردم اغلب غیر منطقی و خود محور هستند، با این حال آنها را ببخشید.
If you are kind, People may accuse you , of selfish, ulterior motives; Be Kind anyway.
اگر مهربان باشید، ممکن است بگویند که تظاهر می کنید و انگیزه های پنهان دارید، با این حال مهربان باشید.
If you are successful, you will win some false friends and some true enemies;
Succeed anyway, people may cheat you; Be honest and frank anyway.
اگر موفق باشید، دوستان کاذبی دورتان جمع می شوند، همچنین دشمنانی صادق، با این حال موفق باقی بمانید.
اگر صادق باشید، اشخاصی ممکن است سرتان کلاه بگذارند، با این حال صادق باقی بمانید.
What you spend years building, someone could destroy overnight; Build anyway.
آنچه را طی سال ها ایجاد کرده اید، ممکن است کسانی یک شبه نابود کنند، با این حال همچنان سازنده باشید.
If you find serenity and happiness, they may be jealous; Be happy anyway.
اگر خوشبخت شوید ممکن است کسانی به شما حسادت کنند، اما با این حال خوشبخت باقی بمانید.
The good you do today, people will often forget tomorrow; Do good anyway.
کار خوب امروز شما را ممکن است مردم فردا فراموش کنند، با این حال به کار خوب خود ادامه دهید.
Give the world the best you have,and it may never be enough; Give the world the best you've got anyway.
به دنیا خدمت کنید، هر چند ممکن است کافی نباشد، با این حال با تمام وجود به خدمت کردن ادامه دهید.
You see, in the final analysis. it is between you and God; It is never between you and them anyway.
می بینید که در نهایت آنچه هست، میان شما و خداوند است؛ هرگز میان شما و اشخاص نیست
اصـلا چـرا بایـد زبـان انگلیـسی بیـاموزیم ؟
عنوان این مطلب، سوالی است که ذهن بعضی ها را به خود مشغول کرده و من هم بارها خطاب این پرسش قرار گرفته ام. البته برای این سوال، پاسخ های فراوانی وجود دارد و اغراق نکرده ام اگر بگویم می توان هزار و یک پاسخ به آن داد. ضمن آنکه هر پاسخی که به این پرسش داده میشود و هر دلیلی که آورده میشود، می تواند انگیزه ی خوبی برای یک زبان آموز باشد، تا در مسیر یادگیری و پیشرفت خودش محکم تر و با اراده ی بیشتری قدم برداشته و با مرور آن، پشتکارش را هم در این مسیر حفظ کند.
در این مطلب، بیست دلیلی را که برای خودم مهمترین ها هستند، انتخاب کرده و در مورد هر کدام توضیح مختصری هم نوشتم تا ضمنِ پاسخ به سوال آن دسته از افرادی که گفتم، چند انگیزه ی خوب هم برای شروع به یادگیری یک زبان جدید در آنهایی که هنوز مردد هستند ایجاد کنم.
با جستجویی مختصر در اینترنت، می توانید آمارهای فراوانی از تعداد سخنوران زبان های مختلف و پراکندگی آنها روی کره ی خاکی پیدا کنید. این آمار به علت دیدها و تعریف های متفاوتی که تهیه کنندگان آنها نسبت به سخنور، سخنور بومی، سخنور زبان دوم و استفاده از زبان دارند، بسیار متفاوت هستند و بازه ی گسترده ای را در بر می گیرند. ساعات مدیدی در این آمار جستجو کرده و از جوانب مختلف آنها را مورد بررسی قرار دادم. در نهایت از یکپارچه کردن شان، به آماری رسیدم که به نظر، به واقعیت نزدیک تر است. تقریباً سیصدوهشتاد میلیون نفر در سراسر کره ی زمین زبان انگلیسی را به عنوان زبان مادری صحبت می کنند. حدود یک میلیارد نفر نیز این زبان را به عنوان زبان دوم آموخته اند و در مراودات روزمره ی خود از آن استفاده می کنند. از جمع این دو عدد، به عدد یک میلیارد و سیصد و هشتاد میلیون نفر می رسیم که در نسبت با کل جمعیت جهان تقریباً بیست و یک درصد سخنوران روی کره ی زمین را تشکیل می دهند. این عدد در مقایسه با تعداد سخنوران زبان فارسی که تقریباً یک و هفت دهم درصد از کل سخنوران را تشکیل می دهند، تقریباً سیزده برابر بیشتر است که به همین میزان می تواند ضریبِ مخاطبان احتمالی ما در ارتباطات جهانی را افزایش دهد. تصور کنید با ارقام و آمار موجود، شما اگر تنها به زبان فارسی تکلم کنید، تقریباً صدوده میلیون مخاطب می توانید داشته باشید. صدوده میلیون نفر حرف شما را می فهمند و شما نیز آنها را می فهمید. حالا اگر زبان انگلیسی را هم به زبان فارسی اضافه کنید، جمع مخاطبان احتمالی شما به حدود یک میلیارد و چهارصد و نود میلیون نفر می رسد. با این تعداد آدم می توانید ارتباط موثر برقرار کنید و این یعنی گسترش حیطه ی توانایی شما در برقراری ارتباط.
آیا این دلیل خوبی برای یادگیری زبان انگلیسی نیست؟ اینکه به جای صد میلیون نفر، یک ونیم میلیارد نفر هم زبان داشته باشیم؟
دو شخص جویای کار را تصور بفرمائید که از یک دانشگاه، در یک رشته، با معدلی مشابه فارغ التحصیل شده اند. حالا اگر این دو نفر به شرکتی که جویای نیروی کار است مراجعه کنند، کدامیک پذیرفته می شوند؟ اینجاست که پای مزیت های رقابتی به میان می آید؛ و در میان مزیت های رقابتی که در کشور ما مطرح می شوند، دانستن زبان انگلیسی و تسلط به کار با کامپیوتر جزو مهم ترین مزیت ها به شمار می آیند.
آیا این دلیل خوبی برای یادگیری زبان انگلیسی نیست؟ اینکه نسبت به کسانی که شرایط یکسانی با ما دارند، مزیت هایی داشته باشیم؟
جمله ء معروفی وجود دارد که شعار نیروبخش زبان آموزان زبان های مختلف در سراسر دنیاست. این جمله ی معروف می گوید: "یک زبان جدید، یک زندگی جدید است." این شعار نه تنها به گسترش حیطه ی توانایی انسان در برقراری ارتباط با دیگر مردمان جهان که در دلیل شماره یک عنوان شد اشاره دارد، بلکه از واقعیتی اثبات شده نیز حرف می زند. صحبت به زبانی جدید، تفکری جدید و شخصیتی جدید به انسان می دهد.
"در یک پژوهش ساده ولی هوشمندانه، از دو زبانه های چینی انگلیسی خواسته شد به یک پرسش معلومات عمومی پاسخ دهند. مثلاً از آنها خواسته شد مجسمه ای را نام ببرند که یکی از دست هایش را بلند کرده و به دوردست ها می نگرد. نتیجه این بود که وقتی این پرسش به زبان انگلیسی پرسیده شد، اکثر افراد "مجسمه آزادی" را به یاد آوردند، حال آن که همین پرسش به زبان چینی، بیشتر پاسخ "مجسمه مائو" را به همراه داشت. به نظر می رسد که یادآوردن خاطرات شخصی نیز این گونه باشد."
این مطلب گزیده ای از مقاله ای خواندنی است که می توانید در سایت جام جم آنلاین، آن را مطالعه کنید. این مقاله به این نکته اشاره دارد که دوزبانه ها با دو دید مختلف نگاه می کنند و با دو رویکرد مختلف فکر می کنند؛ که این موضوع به همان جمله ی اول برمی گردد که "یک زبان جدید، یک زندگی جدید است".
آیا این دلیل خوبی برای یادگیری زبان انگلیسی نیست؟ اینکه با یادگیری یک زبان جدید، شخصیت و دیدی جدید به دست بیاوریم؟
زبان انگلیسی زبان علم و زبان غالبِ جهان امروز است. زبان مشترک همه ی کتاب ها و مقاله ها و فیلم ها و هر آنچه که شما تصور کنید مخاطبانی بین المللی دارد. آیا شما جزو آن دسته از افرادی هستید که نمی توانید به زبان انگلیسی بخوانید و بفهمید؟ پس باید صبر کنید تا کتاب، فیلم یا مطلب موردعلاقه تان ترجمه شود. البته باید بدانید که این ترجمه تحت تاثیر سلایق و باورها و نظرات مترجم آن قرار می گیرد. آیا تا به حال کتاب هایی را ندیده اید که پس از ترجمه قطری کمتر و یا بیشتر می یابند؟ این دقیقاً همان تاثیرپذیری ترجمه از باورها و نظرات مترجم است. فیلم ها و سریال های خارجی که نیازی به گفتن ندارند. سانسوری که قبل و پس از ترجمه و دوبله روی یک فیلم یا سریال صورت می گیرد، به کلی داستان و مفهوم را تحت تاثیر قرار می دهد. اگر می خواهید مطالب منتشره در سطح بین المللی، کتاب های پرطرفدار جهانی و فیلم های تماشایی را بدون کم وکاست ببینید و بخوانید، راهی ندارید جز اینکه به زبان انگلیسی آشنایی مناسبی داشته باشید.
آیا این دلیل خوبی برای یادگیری زبان انگلیسی نیست؟ اینکه هر مطلبی را به صورت کامل و بدون کاستی دریافت کنیم؟
شاید کمتر کسی بداند که یادگیری یک زبان جدید، تاثیرات مثبت پزشکی نیز بر سلامت انسان دارد. خانم اِلن بیالستوک از دانشگاه یورک کانادا تحقیق جامعی در این زمینه انجام داده اند که در سایت همشهری آنلاین می توانید به ترجمه ی بخشی از آن دسترسی پیدا کنید. طبق نتایج تحقیقات پرفسور بیالستوک صحبت کردن به بیش از یک زبان، شروع علائم ابتلا به آلزایمر را تا پنج سال به تعویق می اندازد. البته تحقیق پیرامون نتایج یادگیری یک زبان جدید روی سلامت انسان به خانم بیالستوک محدود نمی شود و سال هاست که محققینی از دانشگاه های مختلف جهان روی این نظریه (و حالا دیگر حقیقت) تحقیق و بررسی نموده اند که با جستجویی مختصر در اینترنت می توانید به این نتایج علمی دسترسی پیدا کنید. البته اگر زبان انگلیسی می دانید!
آیا این دلیل خوبی برای یادگیری زبان انگلیسی نیست؟ اینکه با یادگیری یک مهارت جدید ضمن بهره مندی از فواید بسیار آن، به آلزایمر (حداقل برای مدتی) بگوییم نه؟!
تا به حال شده که در جمعی قرار گرفته باشید و بخواهید به یکی از افراد آن جمع بدون آنکه دیگران بفهمند نکته ای را گوشزد کنید؟ ولی همین که آن شخص را صدا می کنید، همه به شما نگاه می کنند. اگر هم نگاه نکنند، احتمال می دهید که از مطلب ردوبدل شده بین شما آگاه می شوند. راه حل چیست؟ شاید راه حل را بسیار ساده بدانید و بگویید شخص موردنظر را به راحتی به گوشه ای فرا می خوانید و مطلب را با او در میان می گذارید. من هم موافقم! ولی یادگیری یک زبان جدید، راه حل دیگری را نیز در اختیار شما می گذارید و آن هم حرف زدن به آن زبان است، البته به شرطی که شخص موردنظر شما هم آن را بداند و دیگران ندانند! یکی از دلایلی که در ایام قدیم زبان هایی همچون زرگری پدید آمدند نیز همین مسئله بود. اینکه دو نفر تنها با قواعدی که خودشان به آن آگاهند در جمع با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. پرواضح است که زبان انگلیسی به عنوان یک زبان جهان شمول و بین المللی، با زبان زرگری متفاوت است. ولی باز هم نمی توان این مزیتِ دانستن زبانی متفاوت با زبان اکثریت جامعه را نادیده گرفت.
آیا این دلیل خوبی برای یادگیری زبان انگلیسی نیست؟ که بتوانیم با دوستان هم زبان مکالمه ای خصوصی داشته باشیم؟!
اگر شما هم یکی از طرفداران سریال دوستان، فرار از زندان یا صدها سریال تماشایی انگلیسی زبان باشید؛ اگر شما هم یکی از تماشاچیان حرفه ای فیلم های روز دنیا باشید؛ اگر شما هم طرفدار بعضی از خواننده ها و گروه های موسیقی بین المللی باشید، حتماً ضرورت یادگیری زبان انگلیسی را درک کرده اید. مطمئناً لذت تماشا و فهم یک فیلم به زبان اصلی (اگر زبان اصلی آن انگلیسی باشد،) با تماشا و فهم فیلم به کمک زیرنویس فارسی تفاوت بسیاری دارد. ضمناً همانطور که در نکته ی شماره ی چهار عنوان شد، بدون شک در فرآیند ترجمه و دوبله (یا تولید زیرنویس) یک فیلم، توانایی مترجم در ترجمه ی صحیح، سلیقه و نظر او تاثیر مستقیمی در محصول نهایی خواهد داشت؛ که لزوماً تاثیر مثبتی هم نخواهد بود.
آیا این دلیل خوبی برای یادگیری زبان انگلیسی نیست؟ اینکه از تماشای یک فیلم یا شنیدن یک ترانه ی انگلیسی و فهم بدون واسطه ی آن لذت ببریم؟
این بار با نگاهی عمیق تر به توانایی برقراری ارتباط می نگریم. فرهنگ و زبان همچون تاروپود یک فرش در هم تنیده اند و جدایی شان غیرممکن می نماید. شاید هم از دیدی بتوان زبان را زیرمجموعه ی فرهنگ دانست. وقتی ما زبانی را به درستی و در مسیر صحیح می آموزیم، فرهنگ استفاده از آن زبان را نیز یاد می گیریم. آنگاه با دانستن یک زبان و درک فرهنگ مردمی که از آن زبان استفاده می کنند، می توانیم ارتباط بهتر و موثرتری با آنها برقرار کنیم. می توانیم منظورشان را از عباراتی که به کار می برند، از نوع نگاهشان، از آدابی که در مراودات روزمره رعایت می کنند و از تک تک حرکاتشان، درک کنیم. این درک، هنگامی که به زبان انگلیسی به عنوان زبان مشترک در دنیای سیاست و روابط بین الملل نگاه می کنیم، نمود بیشتری می یابد. در جایی که روابط بین دو کشور را رابطه ی بین دو نماینده ی آن کشور، و لحن کلام و نوع رفتارشان تعیین می کند، کوچکترین برخورد نامناسبی ناشی از عدم آگاهی از فرهنگ و روابط اجتماعی شخص مقابل می تواند عواقبی نابخشودنی به بار بیاورد.
آیا این دلیل خوبی برای یادگیری زبان انگلیسی نیست؟ اینکه با دانستن یک زبان و فرهنگ استفاده از آن گام موثری در جهت فهم و درک افکار مردم جهان برداریم؟
آیا تا به حال برایتان پیش آمده است که در هنگام سخن گفتن به فارسی و در حین مکالمات روزمره، کلمه ی خاصی را فراموش کنید و نتوانید منظورتان را برسانید؟ نمی خواهم بگویم کلماتی که از انگلیسی می دانیم را وارد زبان فارسی کنیم و زبان مادری را از بین ببریم؛ بلکه می توانیم با افزایش دایره ء لغات خود در یک زبان جدید، به یاد آوری و استفاده ی صحیح از دایره ی لغات زبان مادری نیز کمک کنیم.
هرچند نباید از این نکته گذشت که بعضی از کلمات انگلیسی ترجمه پذیر نیستند و یا حداقل تا به امروز معادل مناسبی برای آنها به دست نیامده است. مثلاً surprise
آیا این دلیل خوبی برای یادگیری زبان انگلیسی نیست؟ اینکه دایره ی لغات و ساختارهای زبانی ذهنی خود را افزایش دهیم و از آنها در جهت استفاده صحیح تر از زبان مادری بهره ببریم؟
آنهایی که زبان انگلیسی، زبان مشترک مردمان جهان، زبان فرهنگ و هنر، زبان علم و تکنولوژی و زبان سیاست و روابط بین الملل را می آموزند و از آن استفاده می کنند، در زندگی خود و اطرافیانشان انسان های پیشرویی محسوب می شوند. آنها مخاطبان فراوانی دارند، در مقایسه با دیگر هم قطارانشان دارای مزیت هستند، چندوجهی فکر می کنند، همه چیز را بی کم و کاست می فهمند، دیرتر از دیگران دچار آلزایمر می شوند، با نگاهی متفاوت فیلم می بینند و کتاب می خوانند، منظور دیگران را بهتر درک می کنند، و این یعنی پیشروبودن در زندگی. باور کنید!
آیا این دلیل خوبی برای یادگیری زبان انگلیسی نیست؟ اینکه در زندگی، انسانی پیشرو باشیم؟
این از آن دلایلی ست که هر جوری شروع کنم یا به پایان برسانم، با آموزه های دینی ما در تضاد است! ولی تصور من این است که هر قدر هم خوب نباشد، از برتری جویی و چشم و هم چشمی در مادیات و دارایی ها بهتر است. شاید کمی خودخواهانه بدانید؛ ولی باور کنید که گاهی اوقات بسیار کارساز است.
آیا این دلیل خوبی برای یادگیری زبان انگلیسی نیست؟ اینکه بجای به نمایش گذاشتن سرویس مبلمان منزل، توانایی مان در صحبت به زبان انگلیسی را به رخ بکشیم؟!
هر چند وقت یکبار خبر یک حادثه بزرگ طبیعی در گوشه ای از جهان به گوش میرسد که خسارات مالی و جانی فراوانی به همراه داشته است. بعد هم سیل کمک های انسان دوستانه است که از سراسر جهان به سمت حادثه دیدگان سرازیر میشود. مثل توفان کاترینا در آمریکا سال ۲۰۰۵، زمین لرزه اندونزی در سال ۲۰۱۰ و صدها و هزاران بلای طبیعی و غیرطبیعی دیگر. حالا تصور کنید آدم های آسیب دیده ی محلی، چطوری با امدادگرانی که از زبان ها و فرهنگ های مختلف هستند ارتباط برقرار می کنند! چگونه به همدیگر می فهمانند که مثلاً دو نفر زیر آوار مانده اند؟ با ایما و اشاره؟! خوب این هم راهی است، راهی که مسلماً مدتی طول میکشد تا طرفین بتوانند از آن طریق با هم ارتباط برقرار کنند. در مدت گذشت این زمان، چند نفر می توانستند نجات پیدا کنند؟ چه کمک هایی میشد به آسیب دیدگان کرد، که ایما و اشاره فرصت آنها را از بین برد؟ حالا اگر همه به یک زبان مشترک جهانی مانند انگلیسی تسلطی نسبی داشته باشند، چه تفاوتی به وجود می آید؟
آیا این دلیل خوبی برای یادگیری زبان انگلیسی نیست؟ اینکه بتوانیم در موقعیت های ضروری، بهتر و سریعتر امدادرسانی کنیم؟
در دلیل شماره هشت، در مورد تاثیر یادگیری زبان انگلیسی در ایجاد توانایی در درک منظور دیگران نوشته ام و گفته ام که تسلط به زبان انگلیسی، کمک می کند فهم بهتری از تفکرات دیگر مردم جهان پیدا کنیم. می خواهم اضافه کنم که زبان انگلیسی نه تنها کمک می کند که بفهمیم آنها چه می گویند، بلکه کمک می کند بفهمیم که چگونه و به چه چیز فکر می کنند. این توانایی ای است که به مرور زمان و با تسلط بیشتر به زبان مشترک مردم جهان و فرهنگ استفاده از آن به وجود می آید. در مرحله بعد، فهم چگونگی و چیستی تفکرات دیگران، کمک می کند که برداشت حقیقی تر و واقع بینانه تری از رویدادهای جهانی داشته باشیم. چراکه هر رویداد سیاسی، اجتماعی یا فرهنگی که در جهان به وقوع می پیوندد، مسلماً از فکر یک انسان سرچشمه گرفته است. اگر زبان انگلیسی را زبان مشترک مردمان جهان بدانیم، پس تسلط به آن می تواند فهم بهتری از رویدادهای جهان هم برای ما به ارمغان بیاورد.
آیا این دلیل خوبی برای یادگیری زبان انگلیسی نیست؟ اینکه با یادگیری یک زبان، گستره ی فهم و درک سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود را نیز بالاتر ببریم؟
لازم نیست شغل خاصی داشته باشید یا در مکان های خاصی رفت وآمد کنید تا با توریست های انگلیسی زبان روبرو شوید. در کشوری زندگی می کنیم که گوشه و کنارش پر است از آثار تاریخی و باستانی. مکان هایی که مورد علاقه توریست های خارجی است. به همین دلیل از یک پس کوچه هم که عبور می کنید، ممکن است یک انگلیسی زبان نقشه به دست را ببینید که حیران یک آدرس است. برخورد شما چگونه است؟ اگر به زبان انگلیسی آشنایی داشته باشید، با اعتماد به نفس جلو می روید و می پرسید کمک می خواهد؟ اما اگر توانایی استفاده از زبان انگلیسی را ندارید، باید سرتان را پایین بیاندازید و از کنار نگاه های هاج و واج مسافر غریبه بگذرید.
آیا این دلیل خوبی برای یادگیری زبان انگلیسی نیست؟ اینکه بتوانید با اعتمادبه نفس و اطمینان، یک مسافر انگلیسی زبان را راهنمایی کنید؟
به دوروبرتان نگاهی بیاندازید. از بسته چای در آشپزخانه تا اسپری های بدنی که در اتاق خواب دارید، همه و همه دارای دستورالعمل های استفاده به زبان انگلیسی هستند. هنگام خرید روزمره از یک فروشگاه بزرگ زنجیره ای، چه تفاوتی بین کسی که انگلیسی می داند و کسی که نمی داند وجود دارد؟ کدامیک بهتر می داند چه چیزی خریده؟ کدامیک بهتر می تواند از محتویات بسته ای که در دست دارد مطلع شود؟ وقتی تلویزیون جدید برای منزل می خرید، آیا به راهنمای استفاده انگلیسی آن مراجعه می کنید و از همه امکانات تلویزیون تان مطلع می شوید؟ یا شیوه آزمون و خطا را پیش می گیرید و هفته های مدید با آن سروکله می زنید؟ کسی که به زبان انگلیسی مسلط است، می تواند دستورالعمل اسباب و وسائل دوروبرش را بخواند و بداند که از چه چیزی و چگونه استفاده می کند.
آیا این دلیل خوبی برای یادگیری زبان انگلیسی نیست؟ اینکه با یادگیری یک زبان بین المللی، از وسایل دوروبرتان هم بهتر و مفیدتر استفاده کنید؟
زبان انگلیسی یکی از مهم ترین بخش های بیشتر آزمون ها و امتحاناتی است که در کشور ما برگزار می شود. کنکور در سطوح مختلف دانشگاه، آزمون های ورودی دانشگاه ها و مراکز علمی، آزمون های گزینشی سازمان ها و ادارات و خلاصه گستره ی بزرگی از آزمون ها و امتحانات شامل زبان انگلیسی نیز می شوند. ناگفته پیداست که تفاوت بین شرکت کننده ای که زبان انگلیسی را می داند، با کسی که چند روز را به خواندن و آمادگی برای آزمون پرداخته، بسیار فراوان است.
آیا این دلیل خوبی برای یادگیری زبان انگلیسی نیست؟ اینکه با دانستن زبان انگلیسی، عملکرد بسیار موفق تری در آزمون ها و امتحانات داشته باشیم؟
کسانی که تنها یک زبان می دانند، گستره ی عمل بسیار محدودی دارند. گستره ی دانسته ها، شنیده ها و حتی عمل آنها، به تعداد آدم ها و منابع و مراکزی که به زبان مادری آنها فعالیت می کنند، گفتگو می کنند و وجود دارند محدود می شود. بله! آنها انسان های محدودی هستند. اگر دو کتاب همسان به دو زبان مختلف روی میز باشد، آنها کتابی را برمی دارند که به زبان مادری اشان است. اگر دو کانال تلویزیونی وجود داشته باشد، فایده و جذابیت برنامه ها برای آنها ملاک نیست، بلکه زبانی که آن کانال برنامه هایش را با آن پخش می کند برای آنها مهم است. آنها نمی توانند به هر منبع اطلاعاتی دسترسی داشته باشند، نمی توانند با هر شخصی صحبت کنند و نمی توانند از هر محصولی استفاده کنند. بله! آنها انسان های محدودی هستند.
آیا این دلیل خوبی برای یادگیری زبان انگلیسی نیست؟ اینکه با دانستن زبان انگلیسی، محدوده ی عمل خود را به گستره ای بی انتها تبدیل کنیم؟
در نکته شماره دو، از مزیت رقابتی دانستن زبان انگلیسی نوشتم، اما اینجا از دریچه ای دیگر می خواهم نگاه کنم. یکی از آشنایان تعریف می کرد که چند سال پیش فرصت تدریس در یک دانشگاه معتبر برایش پیش آمده، و همه ی شایستگی های لازم را نیز دارا بوده، تنها مشکلی که پیش آمده، نیاز این مدرس جدید، به تسلط کامل به زبان انگلیسی بوده. چرا که قرار بوده کلاسی از دانشجویان انگلیسی زبان تشکیل شود. این آشنا هم از آنجایی که تسلط لازم به زبان انگلیسی را نداشته، از پذیرفتن این موقعیت ویژه امتناع کرده است. ممکن است برای هر کدام از ما، در طول دوران زندگی فرصت های شغلی و کاری ویژه ای پیش بیاید، ولی مطمئناً این فرصت های ویژه، منتظر نمی مانند تا ما شایستگی لازم را کسب کنیم. یا شایستگی های لازم را داریم و قبول می کنیم، و یا نداریم و امتناع می کنیم. شما دوست دارید جزو کدام گروه باشید؟
آیا این دلیل خوبی برای یادگیری زبان انگلیسی نیست؟ اینکه با دانستن یک زبان، خود را برای پذیرفتن موقعیت های ویژه شغلی آماده کنیم؟
کسانی که تلاش بیشتری می کنند، آگاهی بیشتری به دست می آورند، زبان های بیشتری می دانند و داناتر می شوند و بیشتر مورد احترام اطرافیان قرار می گیرند. ما ترجیح می دهیم در اطراف آدم های دانا و آگاه باشیم تا انسان هایی که تنها دایره دور خودشان را می بینند و می فهمند. این دانایی و آگاهی، با دانستن زبان های بیشتر، سریع تر رشد می کند و از ما، شخصیت هایی محکم و خودباور و همانطور که در نکته شماره ده گفتم، پیشرو می سازد.
آیا این دلیل خوبی برای یادگیری زبان انگلیسی نیست؟ اینکه با دانستن زبان دوم، بیشتر مورد احترام اطرافیان مان باشیم؟
بنابر اطلاعات سایت آمار اینترنتی جهان، تقریباً دو میلیارد و صد میلیون نفر در سراسر دنیا از اینترنت استفاده می کنند؛ که از این میان تقریباً پانصد و هفتاد میلیون نفر انگلیسی زبان هستند. یعنی تقریباً بیست و هفت درصد از کل کاربران جهانی اینترنت به این زبان اطلاعات ارائه می کنند و از این اطلاعات بهره می برند. جالب توجه تر اینکه، تقریباً پنجاه و هفت درصد از کل وب سایت های موجود، به زبان انگلیسی هستند. این یعنی اینکه بیش از نیمی از دنیای اینترنت، به زبان انگلیسی است. آیا می خواهید آنقدر صبر کنید تا اطلاعات موردنظر شما، به فارسی ترجمه شود؟
آیا این دلیل خوبی برای یادگیری زبان انگلیسی نیست؟ اینکه با دانستن زبان انگلیسی، استفاده بهتر و به روزتری از دنیای اینترنت داشته باشیم؟
برگرفته از مقاله مهدی فیروزی در روزنامه جام جم
خواندن متن های مختلف به انگلیسی از نوشتن به زبان انگلیسی بسیار راحت تر است؛ زیرا برای فهمیدن متن های انگلیسی فقط یک دامنه لغت خوب و کمی دانش گرامر لازم است اما نوشتن به زبان انگلیسی کاملا متفاوت است برای تقویت مهارت نوشتن (Writing) ، ابتدا باید این مهارت ها را بهبود بخشید :
یک نویسنده خوب دامنه لغت گسترده و عمقی دارد؛ یعنی علاوه بر این که تعداد زیادی لغت و اصطلاح می داند کاربرد هر کدام را نیز خوب می داند.گسترش دامنه لغت می تواند به صورت ضمنی (Incidental) یا به طور مستقیم یا ارادی (Direct Learning) و یا ترکیبی از هر دو باشد.
یادگیری ضمنی لغت می تواند از طریق خواندن کتاب های خوب ، خواندن مطالب سرگرم کننده مثل چیستان،لطیفه و جملات زیبا به زبان انگلیسی باشد.همچنین گوش دادن آهنگ های انگلیسی،تماشای فیلم های انگلیسی ، استفاده از نرم افزار ها و بازی هایی رایانه ای نیز راه های خوبی برای یادگیری لفت به طور ضمنی هستند.
یادگیری مستقیم یعنی یادگیری لغات با استفده از خواندن آن ها در فرهنگ های لغت.یکی از تکنیک های یادگیری مستقیم نوشتن لغات و اصطلاحات در یک دفتر و حفظ کردن حداقل روزی یک لغت است.
امروزه سریع ترین و آسان ترین روش یادگیری لغات استفاده از نرم افزارهای ویژه این کار است.
با خواندن متن های مختلف به انگلیسی می توانید .علاوه بر این که دامنه لغت و املای شما تقویت می شود، با روش ترکیب کلمات و چیدمان کلمات در کنار یکدیگر آشنا می شوید .
پس خواندن متن های انگلیسی باعث می شود شما هم الگو برداری کنید و مانند آنها بنویسید.به عبارت دیگر اگر انتظار خروجی خوبی (خوب نوشتن) دارید،باید ابتدا ورودی ها را تقویت کنید.
دستور زبان(گرامر) خوب از ابهام در نوشته جلوگیری می کند ،در مقابل گرامر ضعیف و نوشته ای که اشتباهات گرامری دارد از اعتبار،تاثیر و اهمیت نوشته کم می کند.
* یاد گرفتن اجزای سخن (Part of Speech) مانند اسم،فعل،قید،صفت برای نوشتن ضروری است.
* یاد گرفتن قوانین نشانه گذاری مخصوصا قوانین استفاده از ویرگول
زیاد نگران یادگیری گرامر به طور کامل نباشید.همچنین فکر نکنید یادگیری گرامر هیچ اهمیتی
ندارد.همان طور که می دانید هدف از یادگیری زبان خارجی ارتباط برقرار کردن است. اشتباهات
گرامری می توانند باعث بد فهمیدن یا نفهمیدن مطلب بشوند.بنابراین در ساخت جمله باید از
ساختارهای درست گرامری استفاده کنید.
چگونه گرامر را یاد بگیریم
- از شباهت های زبانی بین زبان مادری و گرامر زبان انگلیسی استفاده کنید.مثلا در انگلیسی
صفت قبل از اسم می آید ولی در فارسی بعد از اسم.
- هر چه قدر می توانید کتاب،داستان و متن های انگلیسی بخوانید.خواندن متون باعث می شود
شما از جملات انگلیسی الگو برداری کنید و همان الگو ها را هنگام صحبت کردن یا نوشتن به کار
ببرید.
- بخش هایی از گرامر را که مشکل دارید بیشتر تمرین کنید.اگر نمی دانید چه بخش هایی از
گرامر را خوب نفهمیده اید از معلم خود کمک بگیرید. ضعف های گرامری در نوشتن و صحبت کردن
فهمیده می شوند.
- اگر علاقه ای به انجام تمرینات گرامری ندارید ، سعی کنید اشتباهات یا ضعف های گرامری را
که در موقع صحبت کردن یا نوشتن برای شما پیش می آید برطرف کنید.مرحله قبل را بیشتر انجام
دهید.
- اگر انجام تمرینات گرامری برای شما لذت بخش است ،پس بعد از خواندن نکات گرامری تمرین
های مربوط به آن را حل کنید.اما جواب دادن به تمرینات گرامری به این معنی نیست که شما در
استفاده از آن نکته در صحبت کردن یا نوشتن مشکل نخواهید داشت.مثلا اگر یک کتاب در مورد
یادگیری تنیس بخوانید به این معنی نیست که می توانید تنیس بازی کنید و راکت تنیس را بدون هیچ مشکلی در دست بگیرید.بنابراین بعد از انجام تمرینات مربوط به یک نکته گرامری سعی کنید چند جمله انگلیسی که همان نکته گرامری را شامل می شود بنویسید.
ممكن است شما آزموني انگليسي و بينالمللي در پيش داشته باشيد و يا مصاحبهي مهم شغلي و يا حتي مسافرتي مهم و كاري به كشوري انگليسي زبان پيش رو داشته باشيد. هر آنچه كه دليل شما براي يادگيري فشرده و سريع انگليسي در طي چند ماه باشد، اكنون اين سوال برايتان پيش آمده است كه آيا واقعا در عرض چند ماه ميشود بر زبان انگليسي مسلط شد؟
جواب اين سوال مثبت ميباشد. البته چند شرط مهم دارد كه اگر آنها را رعايت نماييد مي توانيد انگليسي را هر مقدار كه لازم است ياد بگيريد.توجه كنيد كه من از كلمه هايي مثل " به راحتي" و " بدون هيچ مشكلي" را به كار نبرده ام ، دليلش اين است كه اين كار اصلا ساده نبوده و نيازمند پشتكار فراوان ميباشد.
حال كه جواب سوال خود را گرفتيد سوال ديگري مطرح ميشود كه اصلا چگونه يادگيري زبان در چند ماه را عملي كنيم؟
جواب اين سوال در سه گام اساسي زير نهفته شده است.
گام اول
انگيزه و اشتياق
دليل خود را براي يادگيري فشرده انگليسي مشخص كنيد. بايد دليلي كه انتخاب ميكنيد به قدري به شما انگيزه بخشد كه بتوانيد فشار كار را تحمل كرده و از كار خود لذت ببريد. دليلي محكم و قوي انتخاب كنيد. به عنوان مثال دلايلي مانند كسب نتيجه عالي در امتحان و يا قبولي در مصاحبه كاري و درنتيجه رقم خوردن آينده اي درخشان از اين دست دلايل محسوب ميشود.
گام دوم
يادگيري فشرده و گسترده
اين قسمت كار بسيار مهم بوده وسهم بزرگي از موفقيت شما به اين قسمت مربوط ميشود. بهتر است بدانيد كه با اين هدفي كه پيش رو داريد بايد بيشتر زمان روز را به يادگيري انگليسي بگذرانيد. در همه حال بايد تمركز خود را حفظ كرده و با اشتياق وافر سعي در يادگيري بيشتر باشيد، و حتي تفريحتان نيز بايد به انگليسي و يادگيري آن مرتبط باشد.
اگر ميخواهيد بهترين نتيجه را بگيريد خواندن صرفا گرامر را كنار گذاشته و بيشتر مهارت هاي شنيداري و درك مطلب خود را بالا ببريد. با اين كار به طور خودكار با گرامر در سطح مورد نياز آشنا خواهيد شد و در ضمن يادگيري نيز برايتان راحتتر و جذابتر خواهد بود.
براي مهارت شنيداري تا مي توانيد به كتاب صوتي گوش دهيد ، فيلم زبان اصلي ببينيد و يا حتي به موسيقي انگليسي گوش فرا دهيد. بهتر است از مطالب ساده كه بيشتر مخصوص كودكان است شروع كنيد و بعد سطح دشواري را بالاتر ببريد. براي درك مطلب نيز همين امر صادق است.
در حين يادگيري مهارت صحبت كردن خود را تقويت كنيد ولي نگران اين بخش نباشيد زيرا اگر مهارت هاي شنيداري و درك مطلبتان قوي تر شود، صحبت كردن برايتان بسيار آسان تر خواهد بود. در ضمن لغت يادگرفتن به تنهايي نيز لازم نيست زيرا درك مطلب اين قسمت را خيلي خوب پوشش ميدهد.
گام سوم
تداوم و استمرار
بهتر است بدانيد تمام آنچه كه در گام دوم گفته شد را بايد هر روز و به صورت مستمر ادامه دهيد. هر روز بايد بر معلوماتتان افزوده شود و از روز قبل قوي تر شده باشيد. تنها موردي كه هر روز بايد يكسان باشد ميزان انگيزه و اشتياقتان است. هميشه كتابي همراه خود داشته باشيد.
و اين بود سه گامي كه هر كس كه مشتاق به يادگيري زبان است بايد طي كند.
لازم به يادآوري است كه موارد گفته شده مخصوص افرادي ميباشد كه وقت كافي براي يادگيري طولاني مدت انگليسي را نداشته باشند. اگر شما فرصت كافي براي يادگيري زبان انگليسي را داريد بهتر است گام هاي گفته شده را با خيال راحت و بدون فشردگي پيش ببريد و از يادگيري زبان دو چندان لذت ببريد.
--------------------------------------------------------------
مطالب مفيد:
چگونه هر زباني را در شش ماه ياد بگيريم
13 دليلي كه بايد انگليسي ياد گرفت
10 روش تضميني بهبود دايره لغات شما
بيست و شش راه نامتعارف تقويت حافظه
بی نهایت برنامه ای جالب و جذاب هست و همراه صوت می باشد.باور کردنی نیست.
حتما حتما استفاده کنید .شاد می شوید.
آيا واقعا در عرض چند ماه ميشود بر زبان انگليسي مسلط شد؟
جواب اين سوال مثبت ميباشد. البته چند شرط مهم دارد كه اگر آنها را رعايت نماييد مي توانيد انگليسي را هر مقدار كه لازم است ياد بگيريد.توجه كنيد كه من از كلمه هايي مثل " به راحتي" و " بدون هيچ مشكلي" را به كار نبرده ام ، دليلش اين است كه اين كار اصلا ساده نبوده و نيازمند پشتكار فراوان ميباشد.
حال كه جواب سوال خود را گرفتيد سوال ديگري مطرح ميشود كه اصلا چگونه يادگيري زبان در چند ماه را عملي كنيم؟
جواب اين سوال در سه گام اساسي زير نهفته شده است.
گام اول
انگيزه و اشتياق
دليل خود را براي يادگيري فشرده انگليسي مشخص كنيد. بايد دليلي كه انتخاب ميكنيد به قدري به شما انگيزه بخشد كه بتوانيد فشار كار را تحمل كرده و از كار خود لذت ببريد. دليلي محكم و قوي انتخاب كنيد. به عنوان مثال دلايلي مانند كسب نتيجه عالي در امتحان و يا قبولي در مصاحبه كاري و درنتيجه رقم خوردن آينده اي درخشان از اين دست دلايل محسوب ميشود.
گام دوم
يادگيري فشرده و گسترده
اين قسمت كار بسيار مهم بوده وسهم بزرگي از موفقيت شما به اين قسمت مربوط ميشود. بهتر است بدانيد كه با اين هدفي كه پيش رو داريد بايد بيشتر زمان روز را به يادگيري انگليسي بگذرانيد. در همه حال بايد تمركز خود را حفظ كرده و با اشتياق وافر سعي در يادگيري بيشتر باشيد، و حتي تفريحتان نيز بايد به انگليسي و يادگيري آن مرتبط باشد.
اگر ميخواهيد بهترين نتيجه را بگيريد خواندن صرفا گرامر را كنار گذاشته و بيشتر مهارت هاي شنيداري و درك مطلب خود را بالا ببريد. با اين كار به طور خودكار با گرامر در سطح مورد نياز آشنا خواهيد شد و در ضمن يادگيري نيز برايتان راحتتر و جذابتر خواهد بود.
براي مهارت شنيداري تا مي توانيد به كتاب صوتي گوش دهيد ، فيلم زبان اصلي ببينيد و يا حتي به موسيقي انگليسي گوش فرا دهيد. بهتر است از مطالب ساده كه بيشتر مخصوص كودكان است شروع كنيد و بعد سطح دشواري را بالاتر ببريد. براي درك مطلب نيز همين امر صادق است.
در حين يادگيري مهارت صحبت كردن خود را تقويت كنيد ولي نگران اين بخش نباشيد زيرا اگر مهارت هاي شنيداري و درك مطلبتان قوي تر شود، صحبت كردن برايتان بسيار آسان تر خواهد بود. در ضمن لغت يادگرفتن به تنهايي نيز لازم نيست زيرا درك مطلب اين قسمت را خيلي خوب پوشش ميدهد.
گام سوم
تداوم و استمرار
بهتر است بدانيد تمام آنچه كه در گام دوم گفته شد را بايد هر روز و به صورت مستمر ادامه دهيد. هر روز بايد بر معلوماتتان افزوده شود و از روز قبل قوي تر شده باشيد. تنها موردي كه هر روز بايد يكسان باشد ميزان انگيزه و اشتياقتان است. هميشه كتابي همراه خود داشته باشيد.
و اين بود سه گامي كه هر كس كه مشتاق به يادگيري زبان است بايد طي كند.
لازم به يادآوري است كه موارد گفته شده مخصوص افرادي ميباشد كه وقت كافي براي يادگيري طولاني مدت انگليسي را نداشته باشند. اگر شما فرصت كافي براي يادگيري زبان انگليسي را داريد بهتر است گام هاي گفته شده را با خيال راحت و بدون فشردگي پيش ببريد و از يادگيري زبان دو چندان لذت ببريد.
حفظ لغات با جعبه لایتنر
جعبه لایتنر یک روش کارآمد برای فراگیری لغات و ... می باشد که در آن از کارتهای نمایش یا همان فلش کارتها به نحو موثری استفاده می شود. این روش که توسط یک ژورنالیست علمی آلمانی به نام سباستین لایتنر (Sebastian Leitner) در دهه هفتاد میلادی ابداع گردید به شما کمک می کند تا بدون تلاش بسیار مطالب را از حافظه کوتاه مدت خود به حافظه بلند مدت منتقل نمایید.
آزمایشات روانشناسان و نیز تجربه نشان می دهد حدود 75% هر آنچه را که ما از بر می کنیم پس از حدود 48 ساعت فراموش می کنیم. حتی پس از 20 دقیقه ممکن است 40% آن را فراموش کنیم!
پس از 8 روز تنها 20% مطالب را در ذهنمان نگه می داریم و در واقع به حافظه درازمدت منتقل می کنیم. ما می توانیم از فراموش کردن لغاتی که قصد بخاطر سپردن آنها را داریم اجتناب کنیم بشرط آنکه آنها را بطور منظم تکرار نماییم.
روش کار
جعبه لایتنر یک جعبه ساده است که از چند خانه تشکیل شده است و خودتان هم می توانید با کمک چوب، مقوا و ... یکی بسازید. خانه شماره 1 از همه کوچکتر و خانه شماره 5 از همه بزرگتر است (مانند شکل بالا).
لغت انگلیسی را روی کارت و معنی (به همراه تلفظ، جمله نمونه و ...) را پشت آن بنویسید. همیشه کارتها را طوری در خانه ها بگذارید که پرسش ها روبروی شما باشد.
شما لغتهای تازه را که روی کارتهای نمایش (فلش کارت) نوشته اید پس از به خاطر سپردن در خانه شماره 1 قرار می دهید. فلش کارتها بر اساس میزان یادگیری شما از یک خانه به خانه دیگر جابجا می شوند. وقتی معنی لغت یک کارت نمایش را بدرستی به خاطر آوردید آن را به خانه شماره بالاتر و پشت بقیه کارتها منتقل می کنید. اگر یک کارت به درستی پاسخ داده نشود باید به خانه اول و پشت بقیه کارتها منتقل شود.
برگه هایی که به درستی پاسخ داده اید |
برگه هایی که به درستی پاسخ نداده اید |
خانه ها باید پس از یک زمان مشخص (یا وقتی که پر شده اند) مرور شوند و سپس به خانه های بالاتر یا پایین تر جابجا شوند. خانه شماره 1 هر دفعه باید مرور شود ولی خانه های بالاتر به ترتیب در بازه های زمانی طولانی تر. مثلا خانه شماره 2 یک روز در میان، خانه شماره 3 هر سه روز یکبار، خانه شماره 4 هفته ای یکبار و خانه شماره 5 هر دو هفته یک بار. البته اینها قطعی نیستند و شما با توجه به شرایط آنها را تنظیم می کنید.
بدین ترتیب هر چقدر لغات مرور شده سخت تر به خاطر آورده شود بیشتر مرور خواهد شد و بر عکس. در این روش شما بیشتر وقتتان را صرف مطالعه لغاتی می کنید که سخت تر و چالش برانگیزتر هستند. لغاتی که بخوبی فرا گرفته اید فقط گهگاهی مطالعه خواهند شد تا فراموش نشوند.
کارتهایی که از خانه شماره ۵ با موفقیت بیرون بیایند در حافظه بلند مدت شما خواهند ماند. بدین ترتیب دیگر می توانید با خیال راحت آنها را دور بریزید!
جعبه لایتنر نرم افزاری
علاوه بر جعبه لایتنر فیزیکی، نرم افزارهای مشابهی هم وجود دارند که دقیقا از همان اصول پیروی می کنند، ضمن اینکه از بعضی جهات مزیتهایی هم دارند، از جمله:
• خطر بیرون ریختن کارتها و جابجا و قاطی شدن آنها وجود ندارد.
• ذهن خود را درگیر محاسبات و جابجایی کارتها نمی کنید و خود نرم افزار همه کارها را برای شما انجام می دهد.
• همه چیز در رایانه شما ذخیره می شود و هیچ فضای فیزیکی اشغال نمی شود.
• هیچ محدودیتی در تعداد لغات وجود ندارد و حتی می توان لغات و موضوعات را طبقه بندی کرد.
• امکان افزودن صدا و تصویر به هر لغت جهت فراگیری بهتر لغت و تلفظ وجود دارد.
• همزمان چند نفر می توانند از آن استفاده کنند.
|